انتهاي عاشقي
شب مرگ

   

در سینه ی گرداب گرفتارم دردا بمیرم من بیکس دل تنهایم فریاد که تنها بمیرم من

از داغ بی نفسی همه دنیا برایم تنگ است بسی ناله کنم بی آه و بی سودا بمیرم من

بر باب اول قفل زدنند رمز و رازی نیست وای گر نگشایند در همین ابتدا بمیرم من

تا چشم بر هم گذارم نور از چشمان رفت آفتاب سحر نباشد بی ساز مدارا بمیرم من

ساقی جام من خالی ست پر کن از شراب تا بنوشم ساغری، مست از دنیا بمیرم من

خاک گور سرد است و می برد خاطره ها گر خاطر من برد در تب و سرما بمیرم من

خزان چه بی شرم قسمت مرگ بهارم شدغروب پاییز نباشد نبینم شب یلدا بمیرم من

همه از فاصله ها گویند از دوری به خدا از رگ نزدیک تری پس بی انتها بمیرم من

شبانگاه به خاک سپردند نور دو عالم را گر لایق مرگ باشم همانند زهرا بمیرم من

نومیدم از امروز از پارسال و از رفته ها وصال یارم امروز نباشد بی فردا بمیرم من

فرهاد نیستم که قلب  بسیتون را بشکافم بی شیرین و لیلا خسته درصحرا بمیرم من

وای برمن گر دلت از حرف هایم بشکندکاشکی لال شوم ساکت و بیصدا بمیرم من

چون ماهی در بند روی ماسه ها خوابم خیره به آسمان آبی در فکر دریا بمیرم من

ابرها ی آسمان درد خود گویند به خاک وقت ریزش نم نم باران چه زیبا بمیرم من

سند همه عالم گر به نام من دیوانه زنند هیچ نخواهم بی مهر و بی امضا بمیرم من

دوستان چه بی بهانه از هم جدا گشتند رفیقان جمع کنم در حاصل منها بمیرم من

همگان در خواب نازند تا دمی رویا ببینند از ترس کابوس،بیتاب و بی رویا بمیرم من

از غرور شیطانی ات نواختی موج طوفان بشکن بادبانم بی سکان و ناخدا بمیرم من

از بود و نبود سیامک کسی باخبر نشود مثله یوسف سیما ندارم که فریبا بمیرم من

خدایا روسیاهم که شب مرگ سپید نیست گر قلمها بشکند بی قلم درغزلها بمیرم من

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







برچسب‌ها: <-TagName->
جمعه 20 مرداد 1391برچسب:,19:21به قلم: حميد منصوري ™